جدول جو
جدول جو

معنی زبان ریختن - جستجوی لغت در جدول جو

زبان ریختن
کنایه از بسیار حرف زدن، پرحرفی کردن
زبان بازی کردن
تصویری از زبان ریختن
تصویر زبان ریختن
فرهنگ فارسی عمید
زبان ریختن
(رَ / رِ شُ دَ)
زیاد حرف زدن. (فرهنگ نظام). انواع ادله و استحسانات برای اقناع او گفتن. همه نوع گفتنی ها را گفتن. انحاء التماس ها را کردن: هزار زبان ریختم تا کمی راضی شد. اینقدر زبان نریز
لغت نامه دهخدا
زبان ریختن
زبان بازی کردن
تصویری از زبان ریختن
تصویر زبان ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
زبان ریختن
((~. تَ))
چرب زبانی کردن، با چرب زبانی درخواست خود را مطرح کردن
تصویری از زبان ریختن
تصویر زبان ریختن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ صَ/ صِ اَ کَ دَ)
نبات ساختن. شکر را به نبات مبدل کردن:
بی تعلق شو که قنادی چو میریزد نبات
قالبی امروز می سازد که فردا بشکند.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نبات ریختن
تصویر نبات ریختن
شکرراتبدیل به نبات کردن نبات ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر زبان ریختن
تصویر پر زبان ریختن
((پَ رِ زَ.تَ))
کنایه از خاموش شدن
فرهنگ فارسی معین